سنگ بودم. وقتی بر من میچکیدند به اطراف پراکنده میشدند. سنگ بودم، آنگاه که به من میرسیدند هزار تکه میشدند. سنگ بودم، آشیلی با چکمهی آهنین، اسپندیاری با عینک کوارتزی! ... ولی انگار قرار است در دنیا سیر قدرت یک دور بسته باشد. همه شکست خواهند خورد، هرکسی هماوردی نابودگر خواهد یافت چه هکتور باشد چه آشیل، چه اسپندیار باشد چه رستم، چه ساتورن باشد چه سنگِ من.
دلِ سنگ من هم هماوردش را یافت. قطرهای همانند بقیهی قطرهها، ولی اسیدی! نخستین بار که چکید، چیزی درونم لرزید. ناخدای عقل و درایت بانگ بر آورد که بادبانها را بکشند و آماده شوند. گروه گروه سپاهیان سنگ میرسیدند. و رویهی جدیدِ پاد اسید مرا فراگرفت. ولی فریاد که این هماورد بس مکّاراست. دریایی شد و مرا برداشت و به صخره کوفت. به خودم. آسیاب کرد مرا و من درنیافتم پیامهای اخطار را چرا که با دشمن همدست شدم. دو سال درکنار من، با من، بر من کوبید تا قلبی آتشین از دلِ سنگ بیرون کشید. و مرا به دریای وجودش کشید تا غرق سازد. ولی میترسم آتش بر آب چیره شود و آنچه بماند سنگی سرد باشد و بخاری پراکنده.
نمیدانم، هیــچ نمیدانم. سنگم را دگربار بر پشت گیرم یا به دل را به دریا بزنم. تنهــا چیزی که اکنون میدانم اینست که دوستت دارم چون لرزشش را درک میکنم. هرچه بکنم بدان که دیگر شک ندارم که: دوستت دارم. آری عاشق شدهام، ولی هنوز سختم!
وای حالم داره بههم میخوره از بس مزخرف گفتم.
راستی آلمــان ۴-۲ بردش. خیلی حال کردم. یاسمن من که میگم آلــمان از چک میبره. برزیلم تو مقدّماتی حذف میشه.
:D
matni esteaareei o taa hadi nemaadin,
hamoon ke goftam, sabk negaareshit
(yani matn bedoon e dar nazar gereftan e manaa)
kheili aalie,
aashegh shodi ama hanooz sakhti? cherti bish nist,
to dige khodet ro bokoshi ham sang nemishi, albate
nemidoonam behtar e yaa badtare,
albate az avalesham hamchin sang e sang naboodi,
akhe oon ghalbe atashin ro az kojat keshid biroon,
berezilam be nazar e man hatman mire bala,
rostam inghade dastano feshar nade ke faghat tofale bemoone(inghad tahlil nakon ke gand bezani!)
man oon espandiar ba einak o kheili hal kardam :D
rasti amigh aashegh shode? :D ore?
hesse khoobi nesbat be baazie iran nadaram guya emsal gharar nist timi shegefti saz beshe, hala trinidad be kenar!
didi migoftam trinidad ghavie paskarishoon khoobe?! maa inim
آمدی کاتش در این عالم زنی،وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده،قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون از مجنون بدتر،مردی مردانه کردی عاقبت
عشق را بی خویش بردی در حرم،عقل را بیگانه کردی عاقبت
من تو را مشغول میکردم دلا،یاد آن افسانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر، شمع را پروانه کردی عاقبت