Atorpat
What ever ooze from that thing, you call mind!
And Chaos
The Butterfly Effect!

By:Nick d Kim
lab-initio.com

برچسب‌ها: , , , , ,

آشنا
از دور می‌بینمشان که می‌آیند، سمت من یا بهتر بگویم ساندویچی طرف من. خودش است با گویا دوست دخترش یا شاید هم خودش با گویا دوست پسرش، فرقی ندارد.
یک جوری نگاهم می‌کنند. چند قدمی مانده به من برسند که یکهو می‌ایستند همان‌جا. دختره می‌پرسد که چه شده؟ پس پسره با دوست دخترش است. من همچنان می‌روم که:

ـ سلام! (دستش جلو می‌آید)
ـ سلام؟!
ـ نشناختی؟(لبخندش آشناست)
ـ ممم... نــه!
ـ حتی قیافم هم برات آشنا نیست؟(گردن بند جالبی دارد)
ـ نمی‌دونم!
ـ هیچ حدسی هم نمی‌زنی؟(دوستش را نگاه می‌کنم که دیگر نمی‌خندد)
ـ شک دارم، نمی‌دونم.(باید تو کلاس فرانسه دیده باشم‌اش)
ـ مگه اسمت امیر نیست؟(چشم‌های کشیده‌اش خیلی جالبه، ولی به اندازه کافی آشنا نیست)
ـ چرا!
ـ نشناختی؟
ـ نه. کی بودی؟(یک قدم به سمت دوستش می‌رود)
ـ مگه اسمت امیر نیست؟
ـ چرا! شما؟
ـ نشناختی؟ پس هیچی دیگه. ولش کن. (می‌رود عقب سمت دوستش و دونفر دیگه)
ـ آهان! باشه. فعلاً. (می‌روم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس:
یاد حرف حمید می‌افتم. خنده‌ام می‌گیرد.

برچسب‌ها: , ,

The Exacerbate of Spam impact
These Spams getting more peculiar everyday.
Say, Azins in the worldwide:

-----------------------------
fromjanebts@travelaroundghz.info
to
dateMon, Jan 12, 2009 at 3:11 AM

hey where were you

i called you 3 times.anyway

here is the store that i told to you.they have great medicines
for cheap

http://www.some kind of spam.com


-----------------------------

Humans of the INTERNET
At The End of The World!

برچسب‌ها: , , , , , ,

شاید
امروز شاید
------بدترین روز زندگیم است و هنوز هست،
بدترین‌ چیست راستی‌ام؟
-------------تنهاترین شاید،
با شایدی از سر تکلف انگار
که به این دست‌مایه گلو را مجالی اندک دهم،
-------------------------که نه! نفس را
و تو!
---چه تفاوت‌ات دارد که که‌را، که بسیار اند
و تویی پی آن که دگر شاید کاش.
این چرا ام هم دیگر آخرین نیست
چرا که آخرینی نیست این نخستین‌ام را
و اندوه من نه برای تو
-----------که این شاید آخرین نخستین‌ام راست
و یکتا امیدم آن که
---------شایدام را الزامی زمین‌گیرش باشد،
می‌دانم اما انگار
---------در این دنیای شاید ها را هیچ الزامی نیست.

امید را چه‌کنم‌ات حافظ اگر گویی‌ام:
وانگــه‌ام در داد جـا‌مـی کـز فروغ‌اش بر فلک
---------زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش

برچسب‌ها: , , , ,

سعید پر!
سعید هم بالاخره پرید. خوشحالم که رفت و ناراحتم که رفت!
هرچند زندگی همینه.
امیدوارم برای هرچیزی که رفتی به همش برسی.

برچسب‌ها: , ,