Atorpat
What ever ooze from that thing, you call mind!
فدریکو

---دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت-------دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور


---بالاخره روز عید باید یه فرقی داشته باشه دیگه. امروز از اون روزایی بود که به من خیلی خوش گذشت. فدریکو گفت که جمعه برمی‌گرده ایتالیا و امروز میاد با هم بریم بیرون. چند وقت پیش که اومده بود ایران و دیدمش خیلی داغون بودم. اون روز داشتم می‌مردم، ولی بعد از صحبت باهاش کلّی سبک شدم(با این حال انقدر خراب بودم که نتونستم چیزی بنویسم). می‌گه خیلی آدم شدی، فکر نمی‌کردم توی اون کله این همه‌چیز جا بگیره.

---امروز اومد دیدنم و دعوتم کرد به رستوران.(روزه مرد و ایناست دیگه!) یه ماکسیما گرفته، از اون اول هم عاشق ماشین‌های بزرگ بود. تا حالا همچین احساسی نداشتم. عین فیلم‌ها رفتیم کلّی چرخیدیم و بعدشم یه رستوران حسابی(اسمش رو بخاطر بحث تبلیغات نمی‌برم!). یه حس خوبی داشت عین آقاها، از این پیش بندایی که به یقه می‌بندن، گارسونی که صندلی رو برات عقب می‌کشه(البته نه اونقدر که بیفتی!)، گیلاس برای نوشیدنی،یه موسیقی لذّت بخش(فکر کنم ترکیبی بود از کیتارو، ویوالدی، موزارت و چندتا که نشنیده بودم) احترامات فراوان و یک غذای عالی و خیلی هم دراز! شانس آوردم تو این فیلم‌ها دیده بودم باید چه جوری از این دستمال‌ها استفاده کرد، کلّی باکلاس جلوه کردم. یارو مستخدم دم در، درِِ ماشین رو هم برامون باز کرد!


---گفت بریم پارک جمشیدیه. یاد قدیم افتادم، اون روزی که در خونشون با دوچرخه خوردم زمین و زانوم زخم شد، ترسیده بودم. باباش داشت باغچه‌شون رو آب می‌داد. اومد و زانوم رو شست، بعدم مامانش گاز و بتادی‌ان روش گذاشت. اون روزم ناراحت بودم، و اون مدام خوشحال و خندان حرف می‌زد. آخه اون موقع تازه اومده بودن ایران و هیچ دوستی نداشت. مامانش می‌گفت فریبا مدام تو خونه زندانی شده، حوصلش سر می‌ره وقتی یکی همسن‌های خودشو می‌بینه همینجور باهاش حرف می‌زنه! وقتی اومدم خونه و همه‌چیز رو برای مامانم تعریف کردم، دستمو گرفت و رفتیم کلّی ازشون تشکّر کرد. از اون به بعد دیگه زیاد می‌رفتم پیشش. ازم بزرگ‌تر بود(یک سال و نیم)، مثل تمام دخترای دیگه‌ای که باهاشون دوست بودم و شدم. یه چند وقتی بعد از اونجا رفتن. اون موقع حدوداً یازده سالم بود. بازم می‌دیدمش ولی کمتر امّا بهتر! برام مثل خواهر بود، آخه چون کوچیکتر بودم همیشه سعی می‌کرد هوام رو داشته باشه. اون روزا به ندرت غمگین می‌شدم، ولی اگه پیش می‌اومد اولین گزینه‌ام اون بود. زندگی اینجوری می‌گذشت تا ۴-۵ سال پیش که رفتن ایتالیا. باباش می‌گفت دیگه نمی‌تونه اینجا بمونه. اون رفت و یه تکه از قلبم رو با خودش برد، ولی من نفهمیدم، بی‌خیال به زندگی ادامه دادم.

توی پارک زیر درخت بزرگ نشسته بودیم که شنیدم : کا... تو چته؟ می‌خوای چی‌کار می‌کنی؟

---نمی‌دونم. اصلاً نمی‌دونم. دیگه دلم هم میگه ببین مغزت چی می‌گه. آه تو چه خانوم شدی! چی می‌شد دو سال کوچکتر بودی؟ اونوقت من اصلاً مشکلی نداشتم.

    ---چیزی نمی‌شد! فقط شک تو بیش‌تر می‌شد. در ضمن بی‌خود خیال‌بافی نکن بچه، به فکر مشکل خودت باش. آه چی می‌شد تو آدم بودی؟ چی می‌شد اینجوری فکر نمی‌کردی؟

    آهی کشیدم و سرم رو گذاشتم رو شونش.

    ---هی بچه‌ی بیچاره! اگه تو انقدر بی‌خیال و سرد نبودی چی‌کار می‌کردی؟ من یک هفته دیرتر می‌رم و تو قبل از رفتن من بهش می‌گی. وگرنه من بهش می‌گم.

    باشه می‌گم. ولی چی؟ اصلاً ولش کن، من که دیگه بی‌خیالم.

    نه!

    باشه.

---نمی‌دونم چرا سبک می‌شم وقتی باهاش حرف می‌زنم. دیگه بی‌خیال شد و بعدش کلّی گفتیم و خندیدیم. کلی به تیم ایتالیا و ماتراتزی فحش دادم و کلی کتک خوردم.

    کی برمی‌گردی؟

    ---دیگه ایندفعه تو می‌یای نه من. من که دارم می‌رم آمریکا، تو هم بورس بگیر بیا. اولم باید برای استانفورد درخواست بدی. بعد تحصیل‌م یکی دو سالی می‌خوام برم وایومینگ. یه جایی دیدم نزدیک رودخونه‌ی بیگ‌هورن، مثل بهشت می‌مونه. اگه بیای خیلی خوبه.

    ---می‌خندم. بابا بزار ما لیسانسمون رو می‌تونیم بگیریم بعد ببینیم اصلاً کسی تو استانفورد نگامون می‌کنه تازه بعدش اصلاً راهمون می‌دن آمریکا، اونوقت اگه بعدِ تموم شدن درسم با لگد ننداختنمون بیرون از آمریکا حتماً میام.

دمِ در خونه رسیدیم و کادومو گرفتم و پیاده شدم و رفت.

و هر گامی که بر زمین می‌گذاردم، حس می‌کردم بیشتر فرو می‌روم و به بالا پرتاب می‌شوم.

او می‌رود و من درد آنکه چگونه و چه بگویم. و تنها می‌گویم زندگی اینست دیگر، همین.

10 Comments:
Blogger Sina said...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

Blogger Atorpat said...
Sina Jaan Vaghean Moteassefam, Vali comentet havi matalebe radebandi shode ba darajeye serri bud.shoma Ye meghdar tavajjoh kon faghat khodet in weblog ro nemikhuni. Albate man matne Filter shodeye sina ro mizaram, alan:

Anonymous ناشناس said...
baba in amigh kheili classic e ha!
"Sencored"... dar zemn 1 salo nim ke chizi nist! baa in vasfi ke to kardi begoo 15 sal, age 1 salo nim ziade be nazaret fek konam hodoodan ham senne man bashe ha :-"

Blogger Atorpat said...
Rasty sina man manzureto nafahmidam, ham senne toe yani chi? manzuret chie?

Anonymous ناشناس said...
salam
man faghat raje be sabke neveshtat nazar midam, ye joorayi surreal bood va banabarin jazzab, akhe man kamtar matnaye inghadr toolani ro kamel mikhoonam;)

Anonymous ناشناس said...
in hame harf zadam yadam raft ye chizi begam.age mesl e khaharetoon nabood(albatte vaghty bache boodid) (vay ke man che ghadr az in jomleye mesl e khaharame o ..... badam miyad)moshkeli nabood ke.be ghole ye doosty:"too in gharn aslan sen o saal ahammiyat nadare"

Anonymous ناشناس said...
1-to ro khoda moshkelatetoon ro taghyir bedid.dard e hamatoon ye chiye chera????bazam mal e shoma ye kam motefavet tar bood nesbat be baghiye.(na in ke man o ham sen o salam kheily moshkelat e motefavety darim!!!)
2-dehaaaaaaaa.hala mishinid posht e sar e tim e mored e alagheye man harf mizanid???????cheshmam roshan.
3-ekhtelaf senni too in sade dige ahammiyaty nadare(doostam mige.man bi taghsiram.berid oon ro dava konid)
4-midoonid shoma chandomin fard e bein e 20 ta 30 saal hastid ke mikhad az iran bere??nakone gharare iran ro ma zir e diploma besazim?
5-man bayad eteraf konam nemitoonam javab e shoma ro bedam.amma post e badi javab e bishtariha hast.shayad javab e shoma ham toosh bood.

Blogger Atorpat said...
Salam
Sobhan jaan, jaleb bud, Sureal? Fekr konam yekam ziadi azash duram.

Ahan dar zemn agha sina va nilufar khanum, fek konam ye soo`e tafahomi pish umade. Moshkel? ekhtelafe senni? chichi migid baba? man osulan dar zemne harfam mozakhraf ziad migam, jeddi nagirid, in faghat ye shukhi sade va binamak bude, hala shoma nafahmidid dige man chi kaar konam?
Dar zemn nilufar khanum shoma ghosse nakhor maro ra nemidan berim jayi haminja khedmatetun hastim.

Anonymous ناشناس said...
sarfe nazar az raast o doroogh boodanesh b nazar e man vaghean neveshteie jazzabie, iaani ie chizi toosh hast k uno kamelan motemaiez mikone, ghabele zekre ke in chiz ro man tu kheili dige az neveshtehat ham hes mikonam, khodet baiad kashf o parvareshesh bedi,

Blogger Atorpat said...
Rasto dorughesh ke, nemidunam.
az ghadim goftan bala raftim mast bud, ghesseye ma rast bud. payin oomadim dugh bud ghesseye durugh bud.