مموریام(اش) هی پر میشه. اعصاب درستی که ندارم، هرچی دستم میآد رو میزنم «کیل» میکنم. باز نمیدونم از کجا پر میشه. آخرش باز باید این فایرفاگس رو بکشمش.
چاهمون پر شده. اومدن آباش رو بکشن. بابام میگه اینجوری نمیشه، چشمههاش پر شده، باز ۵ روزه پر میشه. باید عمله بره تو چاه باز کنه چشمههاش رو.
این گنجهام هم پر شد. دیدم اینجوری نمیشه. یه گنجه درست کردم اندازهی تمام آدمهای دنیا. فکر کنم تا یه مدتی راحت باشم. توی گنجه هم یه پویینتر زدم به یک جایم. دیگه از فردا برنامه کرکر خندهاست و کاربرد پویینتر.
پانویس: اراده بر این است که این آخرین نوشته از این دست باشد. تا چه پیش آید و چه در نظر آید...