ـ هارد لپتاپم سوخت.
تقصیر من چیه؟ خودش داغ میشه.
آقاهه میگفت: «این سیم رو میبینی؟ آب شده. چیکارش کردی؟ من تعجبم چطور سیپییو اش نسوخته. این اصلاً چیه؟ جدی لپتاپه؟»
ـ هارد لپتاپم !ریوایو! شد.
خرجش یه سیم بود و ۲ تومن دستمزد. همهچی سر جاش بود، انگار نه انگار.
تمام فرآیند بالا بیش از ۱۵ ساعت طول نکشید، امّـا … امّا چه بر من گذشت در این ۱۵ ساعت خدا داند و من و بس. چند دقیقهٔ نخست داغی، سپس کمکم پی به ژرفی فاجعه میبری. ابتدا به فکر پروژههای پرپر شده بودم و نمرههای چشمنواز، کمی که گذشت اما بیشتر ترسیدم. وقتی برآورد میکردم که فلان را از فلانی میگیرم و بهمان را از بهمانی، چیزهایی بود که کسی نداشت جایی. اوایلش یکیک به در و دیوار حواله میدادمشان که این هم چیزی نبود و آن دگر دشواری پدید نیاورد نداشتنش، تا آنکه به عکسها رسیدم ناراحت شدم. هفت هشت سال عکسهایم پرید. به … رسیدم، لعنتی پدرم درآمد دانلودش کردم. به نوشتهها رسیدم، به جستجوی روح رایانهام پرداختم بلکه چیزی داخلش کنم. تا آنکه به ◌§¤#¶¬ رسیدم، گفتم خوب هارد که به این راحتی نمیسوزد، اصلاً امکان ندارد هار من سوخته باشد و با خیال راحت خوابیدم و سحرگاه برخواسته و به در بازار کامپیوتر ایران عزیمت کردم و کار تمام نمودم و خویشتن آزاد. پس آندم به سرشاری هوش آشوریان و تیزبینی آنان پیبردم که کتابخانهٔ خویش را تنها به کتاب سنگی پر نمودند و به سبکسری ما که تمام زندگی خود را به صفر و یکی نگاشته بر پوست پلاستیکی بند نمودهایم و شادمانیم.
نتیجه آنکه همیشه چیز مهم در هارد خود نگاه دارید وجودش ممد حیات هاردتان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشت: الآن که میخواستم این رو بگذارم اینجا نفهمیدم چرا اینها رو نوشتم، ولی گفتم شاید دلیلی داشته من که حافظهٔ درستی ندارم.
manam sare yedune hrde externalam chand bar hamin bala umade, albate na inke simesh ab beshe:P, alan kamelan chini band zade shode!
http://www.lahzehayenoghrei.persianblog.ir/