Atorpat
What ever ooze from that thing, you call mind!
آشوب

زیاد که خونه بشینی با خودت فکر کنی و خواب ببینی همین می‌شه، یا خل و دیوونه می‌شی، یا روزبه.

این همه می‌شینی فکر می‌کنی که چی؟ لااقل از لحاظ تئوری باید همه‌چی به شانس وابسته باشه. این همه عدم قطعیت تو زندگی رو آخه کجا قایم کنم که این اثر پروانه‌هه نبیندش؟ آخه بابا وقتی نمی‌شه حرکت سه‌تا توپ رو تو یه اتاق پیش‌بینی کرد، من چی بگم به تو؟ هی باز بگو چرا اینقدر اما و ولی می‌نویسی. معنی کدومه، فقط برو شانس رو بچسب.

برچسب‌ها: , , , , ,

5 Comments:
Blogger آر said...
به نظر میرسد که این یا ها، بین خل و دیونه و روزبه از لحاظ صور دستور زبانی، یا های افتراق باشند. اما اینطور که از متن تو بر میآید یای اجتماعند:)).
می دانی، چیزی که هست این است که وقتی مردم دنبال تئوری ها را میگیرند، از ساختار مندی اصول موضوعه آن خوششان میآید. زیاد دنبال قضایایی که توی آن تئوری اثبات میشوند نیستند. بهترین مثالش عاشق شدن مردم است. از مثالهایش و ایرادهای من بر اطرافیان خودت دیگر همه سی جزء اش را میدانی!!!
قضیه این نیست که ما هم دم شانس را نچسبیده بودیم و به خیال باطل از دیگران فرهیخته تر بودیم. این است که سر دم شانس پشگل میریخت، میدانی؟!!!

Blogger Atorpat said...
روزبه جان شرمنده. این یا اش اصلاً در ذات یای مشکوک است، یعنی هرکدام را که می‌خواهی به انتخاب خودت بردار. دیگر به مرض خواننده واگذارش کردم. در هر شکل نقش روزبه به همان سطر نخست تمام است. مابقی‌اش هرچه هست از سنخ همان بازجویی است، فحش‌هایی که قبل از سوار شدن ترن به خودم می‌دهم که اگر بعدش یادم بود گزکی داشته باشم.

Blogger yasaman said...
che gol o bolbol shode o ina

Anonymous ناشناس said...
بازگشت آتورپات: کشتن امیر دیو را و به زنی گرفتن دختر دیو!

Blogger آر said...
پس آتورپات از مراجعت خویش فارغ نگشته بود که آداب جفتگانی او را چنان مشغول داشت که یاد داشتن و یاد پرداختن و یاد ثبت کردن را در بلاگ گاه از یاد برد!
این گمان نیز دور از ذهن نمیباید که دگر این حقایر دنیای مجاز، چنان که باید به مخیله آتورپات ارضا نمیرسانند که مخیله خویش را هر چند دمی کوتاه بدامان محقر ایشان بسپارد!