هنوز هم بدگمانم، در واقع یقین دارم، ولی چیزی که ندارم زمان است. بهتر است بعداً خودم را ملامت کنم تا اینکه افسوسش را بخورم. آی میشنوی؟ تا تهاش را میآیم، گرچه بنبستش را میبینم. فقط جان من وسطاش در نرو.
تمام لذتش به این است که سوار واگن شوید و در سرازیری کوچه بن بست واگن را برانید. چه باک اگر آن دیگری وسط راه بپرد بیرون، بعد از ضربه دیگر اینها یادت نمیماند!!! خود هیجانش تا ابد ثبت است!
من با روزبه موافقم، وقتی خیلی دردت اومد دیگه رفتن اون یادت نمی مونه! کلی هم لذت بخشه! :دی! به نظر من میارزه آدم کلی از بن بست ها رو تا آخر بره! :دی به خصوص اگه تا اون آخرش اون یکی هم باشه! بعدم بذاره بره وسطش!