Atorpat
What ever ooze from that thing, you call mind!
سعید پر!
سعید
هم بالاخره
پرید
. خوشحالم که رفت و ناراحتم که رفت!
هرچند زندگی همینه.
امیدوارم برای هرچیزی که رفتی به همش برسی.
برچسبها:
احساس
,
دوستان
,
سفر
نوشته شده در ۱۶:۲۰ توسط Atorpat.
1 comments
1 Comments:
ناشناس
said...
تنکیو وری ماچ :دی! ایشالا بیای اینجا ببینیمت 8]
۱۰/۱۵/۱۳۸۷
ارسال یک نظر
<< Home
خانه
ایمیل
RSS
اعتراض تصویری
گاهی میخوانم
نیما دارابی
آر
گلناز
پویا
کاوه
نینا
نغوشاک
آرش
نــدا
پژواک
نازنین
حسان
پویا
آذین
امیر مقدم
سبحان
نهال
نیوشا
سینا
یاسـمن
رستهم
امیر - امید - خسرو
فریدون
رویا
شمارگان
بایگانی
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
اکتبر 2006
نوامبر 2006
دسامبر 2006
ژانویهٔ 2007
فوریهٔ 2007
مارس 2007
آوریل 2007
مهٔ 2007
ژوئن 2007
ژوئیهٔ 2007
اوت 2007
سپتامبر 2007
نوامبر 2007
دسامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
سپتامبر 2008
نوامبر 2008
دسامبر 2008
ژانویهٔ 2009
فوریهٔ 2009
مارس 2009
آوریل 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
فوریهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
دیگر
برخی از حقوق متنهای نوشتهشده در این وبلاگ برای نویسنده
محفوظ
ند.
قالب
این وبلاگ نیز توسط
سایکو
تهیه شده و حقوق مربوط به آن هم
محفوظ
است.