باز هم یک مطلب جالب، ولی قبل از اون:
آقا من میدونستم این شبیهسازی آخرش هم نمیفهمه نمرهی کدوم تمرین منو باید درست کنه. بابا انصافاً هم چیز خیلی پیچیدهای بود. اگه میفهمید من اصلاً بهش ایمان میآوردم. ولی در مجموع چندان ناراضی نیستم، حالا جای کار داره.
دوم اینکه: این قلنبه(رستهم) هم راست میگفتها. جدّی این چیزایی که بهش میگفت عقده بدجوری قلنبه شده. روزبه از این بازیهای روانکاویات به من هم یاد بده ببینم چمه.
وامّا علــم!
هیدروژن فلزی:
حتماً تا حالا به جدول تناوبی نگاه کردید. جای هیدروزن رو هم که یادتونه، بالای فلزّات قلیایی. با وجود اینکه هیدروژن از این همنشینی بهره چندانی نبرده و سیلون و ویلون شده و بیشتر با نافلزات میپره، ولی خوب هنوز چند قطرهای خون فلزات قلیایی رو داره. شاید بهترین نشونهاش هم کم بودن الکترونخواهی هیدروژن باشه که البته تقریبا تنها خاصیت فلزی هیدروژن در شرایط استاندارد است.
امّا داستان از این قراره که پژوهشگران به دنبال یه پیشبینی در جستجوی هیدروژن فلزی هستند، مادهٔ عجیبی که تنها ممکنه در فشارهایی میلیونها برابر فشار جو درست بشه. در واقع مدلهای نظری پیشبینی کردن که هیدروژن در فشارهای فوقالعاده بالا فلز میشه. مثلا در فشار حدود ۲ میلیون اتمسفر، هیدروزن مقاومت الکتریکیاش رو از دست میده و رسانا میشه. اگر فشار به ۴ میلیون اتمسفر برسه (که تقریبا برابر فشار در مرکز زمینه) هیدروژن چنان فلز میشه که حتی در دمای اتاق هم ابررسانا خواهد بود.
حتما میذگید چطوری میشه به همچین فشاری رسید. ساده است، کافیه هیدروژن رو بین سطح کربنی که باهاش الماس مصنوعی درست میکنند تزریق کنیم. در واقع پژوهشگران با انجام این کار نخستین تبدیل حالت هیدروژن در ۲ میلیون اتمسفر را مشاهد کردند. در این شرایط هیدروژن مات میشود، که این ماتی نشانهٔ تغییر آرایش الکترونی هیدروژن تحت فشار است.
اعتقاد دانشمندان بر این است که قسمت عمدهی سیارهی مشتری از این هیدروژن مات فلزی تشکیل شده است. و البته این خبر بسیار هیجان انگیزی برای طرح همجوشی هستهای است.
و امّا در نهایت اینکه: پارهای از مدلهای نظری پیشگویی کردند که هیدروژنی که در این شرایط تشکیل شد، میتواند در شرایط عادی پایدار بماند.که البته دانشمندان هرچقدر هم که بگردند سوختی بهتر از این برای راکتورهای همجوشی هستهای پیدا نخواهند کرد.
برچسبها: علمی: شیمی - فیزیک
خسته شدم و انگار هیچ چیز بهتر نمیشود. نمیدونم چرا تازگیها وقتی به گذشته فکر میکنم دماغام میسوزه و گلوم کیپ میشه و از چشمام یه چیزهایی مثل آب مییاد. میخوام یه مدّتی دیگه از خودم ننویسم (البته شایدم زدم زیرش). تصمیم گرفتم از این به بعد یه چیزایی در مورد چیزای جالبی که بهش برخوردم بنویسم.
حالا هم چون فعلا به چیزی برنخوردم، از عشق سابقم (تقریباً نخستین عشق من!) مینویسم. از شیمی و البته فیزیک.
یادمه اون موقعها که شیمی میخوندم، یه استادی داشتیم یه کتابی دادهبود بهم که فکر کنم اسمش یه چیزی تو مایههای Edges of Science بود. ظاهرا یه کتابییه که هر دو سال یک بار چاپ میشه و در مورد چیزهای جالبی که در مرزهای دانش شیمی تو این دو سال کشف شده مینویسه. وای یادمه اون شب تا صبح داشتم این کتاب رو میخوندم و روحم مشغول عیّاشی بود و خیالم داشت جولون میداد. حالا امروز یادداشتهای اون روزهام رو پیدا کردم و چندتاییاش را براتون مینویسم. باشد که روح شما هم متعیّش شود:
خواص فیزیکی:
نمیدونم تعریف خواص فیزیکی رو یادتونه یا نه. ولی فکر کنم چیزی که تو کتابهای دبیرستان میگفتند این بود که به خواصی مثل چگالی، نقطهٔ ذوب، نقطهٔ تبخیر و از این چیزها میگن که به نوع جسم بستگی دارند نه مقدار اون.
حالا سوال جالب این بود: آیا خواص فیزیکی جسم با مقدار آن تغییر میکند؟
شاید ابتدا با اطمینان بگویید نه. البته احتمالاً مرزها رو در نظر نگرفتید. درسته که یک کوه یخ در همان دمایی ذوب میشه که یک قالب یخ، ولی فکر میکنید برای مقدارهای خیلی کمتر چه اتفاقی میافته؟ بحث در مورد خوشهها است(مقدار کم از یک جسم از ۱۰ تا ۱۰۰۰۰ اتم). در واقع فرق یک خوشه با حجم بیشتر ماده وجود تعداد کسر بزرگتری از اتمها در سطح آن نسبت به حالت عادی است. مثلا در یک خوشهٔ ۵۵ اتمی آرگون حدود ۴۲ اتم در سطح آن قرار دارند. یا مثلاً پژوهشگران پی بردند که خوشههای کمتر از ۱۴۰۰ اتمی سدیم دیگر سازمانبندی جامد ندارند. در واقع در این مورد خاص درون این خوشهها مانند جامد است و سطح آنها مثل مایع. در واقع در یک سری از آزمایشهای جدید انحرافات قابل توجهی از ساختارهای اصلی در خوشهها دیده شده است.
و امّا یک نکتهی جالب دیگر:
آزمایشی در سال ۲۰۰۱، که بر اساس شبیهسازیهای قبلی بود نشان داد که دمای ذوب و انجماد یک جسم میتواند متفاوت باشد!
خوب به نظرتون چطور بود؟
منتظر مطالب تکاندهندهتری باشید(البته اگر اصلاً تکان خوردنی هستید.)
برچسبها: علمی: شیمی - فیزیک
همین الآن این بلاگر رو آپدیت کردم.
ظاهراً شکوفه زده به وبلاگ و تمپلیت و هرچی فارسیه. تازه فهمیدم وبلاگ آذین چرا اینطوری شده. خوشبختانه امتحانات تا دسته بدرون ما عزیمت فرمودهاند و یه کمی از ایشان بیشتر نمانده که گویا آن سر بیل است.
راستی این لِیبِل هم عجب ضایعهٔ دردناکی استها، فکر کنم دهانم یک بعد خود را از دست دهد تا یک دسته بندی کلی بُنُمایم!
فعلا همین.