ـــ انگار سرآخر این Microsoft Word بود که متنهای من را به قالب خودش گرفت. بیچاره Open Office خیلی تلاش کرد، چند صباحی هم حکمرانی میکرد، ولی خوب جاستیفایش تو بلاگر کار نمیکرد. صاحبش هم که وزارت دفاع ایالات متحده باشد ایران را تحریف کرد. ورژن جدید هم که نمیدهد.
ـــ انگار هرچه سوژههایم بیشتر میشود کمتر مینویسم. سخت است به قول احمد.
ـــ راستش را بخواهید برف امروز دیگر نگذاشت ننویسم. خندهدار است این آب، چه کارها که نمیکند. امروز هم برفبازی کردم و درس نخواندم. انگار نه انگار که دوشنبه ۵۰۰ صفحه کتاب امتحان دارم.
ـــ شب و روزم دیگر قشنگ چپه شده. ساعت پست را که میبینی؟
ـــ این درس هوش مصنوعی ما هم داستانی شده است ها. هی روزبه درخت میبرد که چوبهایش را به آستین ما بیندازد، هی استاد به ما اجازه میدهد آستین حلقهای بپوشیم. من میدانم آخر این روزبه به جای آستین جای دیگری پیدا میکند.
ـــ این مهرابی هم که ما را مرام کش نمود. نمرهٔ امتحان میانترمم رو با ریز نمره هر پرسش برایم ایمیل کرده. تصور کن(اگه حتی) این کار رو کرده! بخدا دیگه فردا تمریناش رو میدم.
ـــ فکر کنم اگر احمدینژاد رئیسجمهور عربستان بود یک جاده و یک ریل راه آهن از وسط کعبه میکشید که مسیر را ۲۰۰-۳۰۰ متر کوتاهتر کند. اینبار افتاده به جان تالاب انزلی.
ـــ راستی نیوشا این یکی هم بعید است. لوسیاش به کنار تازه!
ـــ به زبان ترکی آلرژی پیدا کردهام.
ـــ اسپیسم خراب شد دیگر بس است.
ـــ نه انگار اسپیس خراب نبود فقط ایراد از ورد بود!
sorry!
p.s: een poste jadide blogam ham hasT!